زندگی در روشنایی آفتاب

خدایا ! تو چگونه زیستن را به ما بیاموز که ما چگونه مردن را خود خواهیم آموخت .

زندگی در روشنایی آفتاب

خدایا ! تو چگونه زیستن را به ما بیاموز که ما چگونه مردن را خود خواهیم آموخت .

از همین اکنون بپاخیزیم !!!

همه ما خودمان را چنین متقاعد می کنیم که با ازدواج زندگی بهتری خواهیم داشت،
وقتی بچه دار شویم بهتر خواهد شد، و با به دنیا آمدن بچههای بعدی زندگی بهتر...
 
ولی وقتی میبینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند، خسته میشویم.
بهتر است صبر کنیم تا بزرگتر شوند.
 
فرزندان ما که به سن نوجوانی میرسند، باز کلافه میشویم، چون دایم باید با آنها سروکله بزنیم. مطمئناً وقتی بزرگتر شوند و به سنین بالاتر برسند، خوشبخت خواهیم شد.
 
با خود می گوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که :
همسرمان رفتارش را عوض کند،
یک ماشین شیکتر داشته باشیم،
بچه هایمان ازدواج کنند،
به مرخصی برویم
و در نهایت بازنشسته شویم...
 
حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس کی؟ زندگی همواره پر از چالش است.
بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل،
شاد و خوشبخت زندگی کنیم.
 
خیالمان می رسد که زندگی، همان زندگی دلخواه،
موقعی شروع میشود که موانعی که سر راهمان هستند ، کنار بروند:
 
کاری که باید تمام کنیم،
زمانی که باید برای کاری صرف کنیم،
           بدهی هایی که باید پرداخت کنیم.
 
       بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود!
 
 
        بعد از آنکه همه اینها را تجربه کردیم،
        تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آنها را موانع میشناسیم.
 
     این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که "جادهای بسوی خوشبختی وجود ندارد".
 
               خوشبختی، خودٍ همین جاده است.
 
        پس بیایید از هر لحظه لذت ببریم.
برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم:
در انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن ، افزایش وزن،
شروع به کار، ازدواج، شروع تعطیلات، صبح جمعه،
در انتظار دریافت وام جدید، خرید یک ماشین نو، باز پرداخت قسطها،
بهار و تابستان و پاییز و زمستان،
اول برج، پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون، مردن، تولد مجدد و...
 
خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.
هیچ زمانی بهتر از
همین لحظه
برای شاد بودن وجود ندارد.
زندگی کنید و از حال لذت ببرید.
 
    اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
1.    پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید.
2.    برندههای پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.
3.    آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟
4.    آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.
 
 
  نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟
  نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد.
  روزهای تشویق به پایان میرسد!
  نشانهای افتخار خاک می گیرند!
  برندگان به زودی فراموش می شوند!
 
 
  اکنون به این سؤالها پاسخ دهید:
1.  نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید.
2.  سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند،        نام ببرید.
3.  افرادی که با مهربانیهایشان احساس گرم زندگی را به شما  بخشیده‌اند، به یاد بیاورید.
4.پنج نفر را که از هم صحبتی با آنها لذت میبرید، نام ببرید.
 
 
حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟
افرادی که به زندگی شما معنی بخشیده‌اند، ارتباطی با "ترین‌ها" ندارند،
ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبرده‌اند، ...  
آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند،
همانهایی که در همه شرایط، کنار شما میمانند .
 
کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است.
و شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمیدانید؟
 
     مدتی پیش، در المپیک سیاتل،
     9 ورزشکار دو و میدانی که هرکدام گرفتار نوعی عقب ماندگی جسمی یا  روحی بودند، 
      بر روی خط شروع مسابقه دو 100 متر ایستادند،
      مسابقه با صدای شلیک تفنگ، شروع شد.
     هیچکس ، آنچنان دونده نبود، اما هر نفر میخواست که در مسابقه شرکت  کند و برنده شود.
 
      آنها در ردیفهای سه تایی شروع به دویدن کردند،
      پسری پایش لغزید ، چند معلق زد و به زمین افتاد، و شروع به گریه‌ کرد.
      هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند.
      حرکت خود را کند کرده و از پشت سر به او نگاه کردند...
                      ایستادند و به عقب برگشتند... همگی...
 
     دختری که دچار  سندرم دان (ناتوانی ذهنی) بود کنارش نشست،
             او را بغل کرد و پرسید "بهتر شدی ؟"
      پس از آن هر 9 نفر دوشادوش یکدیگر تا خط پایان گام برداشتند.
 
        تمام جمعیت روی پا ایستاده و کف زدند. این تشویقها مدت زیادی طول کشید.
 
شاهدان این ماجرا، هنوز هم در باره این موضوع صحبت میکنند. چرا؟
 
زیرا از اعماق درونمان میدانیم که:
در زندگی چیزی مهمتر از برنده شدن خودمان وجود دارد.
 
مهمترین چیز در زندگی، کمک به سایرین برای برنده شدن است.
حتی اگر به قیمت آهسته تر رفتن و تغییر در نتیجه مسابقه ای باشد که ما در آن شرکت داریم.
 
 
اگراین پیام را با عزیزانمان درمیان بگذاریم،
شاید موفق شویم تا قلبمان را تغییر دهیم، شاید هم قلب شخص دیگری را، ...
 
”شعله یک شمع با افروختن شمع دیگری خاموش نمیشود"
 
 

جملاتی که من دوست میدارم ... (2)

صفات هر کس مربوط به محسنات و نقایص اخلاقی  دوستان اوست .   “ کارلایل “

 

 

آن چه هستی  باش .    “ نیچه “

 

 

باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا از بدی دیدن .     “ ابولعلا “

 

 

انسان مانند رودخانه است ، هرچه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است 

                                                                  منتسکیو “

 

خونسردی بزرگ ترین صفت یک فرمانده است .     “‌ناپلئون”

 

 

رنج بردن بیشتر از مردن جرات و جسارت می خواهد .      “ ناپلیؤن “

 

 

نبوغ چیزی نیست مگر استعداد فراوان در صبر و شکیبایی .     “ بوفن “

 

 

دانشی را که در جهان است ،  تنها در جهان می توان به دست آورد نه در کنج اتاق . 

                                                               لرد چستر فیلد “

 

خود را مقید کنید تا از حد انتظاری که دیگران از شما دارند فراتر بروید .   

                                                              “ هنری وارد بیچر “

 

کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ما است .     

                                                “ ارسطو “

 

بیشترین تاثیر افراد نیک زمانی احساس می شود که از میان ما رفته باشند .  

                                                                     “ امرسون “

 

کسی که برای محبت حدودی قایل می شود اصلا معنای محبت را نفهمیده است .   

                                                                  “ پوشکین “

 

کارهای بزرگ تنها از مردان بزرگ ساخته است و مردان هنگامی 

  

  بزرگ می شوند که بخواهند.              “ شارل دوگل “

 

 

شعله های بزرگ ، ناشی از جرقه های کوچک است .      “ دانته “

 

 

مرد بزرگ کسی است که در سینه خود قلب کودکانه داشته باشد .    

                                                       “ کنفسیوس “

 

دارایی ، محصول ظرفیت تفکر انسان است .       “ آین راند “

 

 

جسم انسان بهترین تصویر روح اوست .        “ لودویک اشتاین “

 

 

هر که نیک نهاد و پاک منش و کوشاست به آنچه سزاوار است می رسد .    

                                                       “ بوذرجمهر “

 

                 همیشه مستدام باشیدو سرشار از شور و شعف  بهتر زیستن .

 

روشنایی و امیدوارسازی

بنام آنکه هستی نام از او یافت

 

در یک کتاب باستانی آمده است : " وقتی مرد خردمند بر همه مشکلات خود فایق آیدو بر ناممکن های روزگار خویش پیروز شود، در لحظه پیروزی تنها به یک چیز می اندیشد و آن اینست که چقدر ضعیف و حقیرند کسانی که در هنگام  تلاش و مبارزه ، خاک یأس و ناامیدی را بر سر او می پاشیدند! "

 

آیا متوجه معنای پنهان در این کلام زیبا می شوید؟؟ 

 

در لحظه پیروزی و امید ، سیه نمایان و ناامید سازان در پیش چشمان مردمان موفق ، حقیر و    بی مقدارند ، چرا که نمی دانستند رسیدن به قله موفقیت در سایه تلاش ، پشتکارو امید چقدر ساده است و با این وجود آن را سخت و دست نیافتنی تصور می کردند.

 

هر یک از ما باید قلم موی سفید در دست بگیرد و بر صفحه دل هر که می بیند رنگی از امید، سفیدی و روشنایی بپاشد. نه اینکه بی جهت دیگران را دلخوش سازیم و فریبشان دهیم، بلکه به این خاطر که چاره ای جز این نیست و در آینده ای نه چندان دور همه آنهایی که چراغ ها را خاموش     می کنند و از سیاهی سخن می گویند، بی اساسی کلام و رفتارشان آشکار می گردد و دیگر کسی برای سخنانشان و حتی خودشان ارزشی قایل نخواهد بود.

 

باید از ناامید سازی و سیه نمایی ترسید و فقط چون که بی جهت          می ترسیم و یا قدرت ریسک نداریم ، دیگران که شجاع تر، جسورتر و پورشورترند را با پاشیدن گرد یأس و ناامیدی و بی هویتی زمین گیر نکنیم !

رسم امیدوارسازی و آیین  پورشور سفید نمایی روزگار، رسم قشنگی ست که باید دوباره توسط تک تک ما ساکنین قرن تمدن رونق یابد و مد شود.

همه مردمان این مرز و بوم و تمام انسانهای شور آفرین این قرن باید دست به دست هم دهند وتخم امید را در دل تک تک جوانان و مردان و زنان این عالم بکارند.

 

وقتی تو مبلغ نور شوی و از روشنایی با لحنی امیدوار و مطمئن سخن بگویی، دیگر در اطراف تو جوان افسرده ای از ناچاری دست به خودکشی نمی زند و مرد ناامیدی پیدا نمی شود که به سیاهی اعتیاد، پناه ببرد.

وقتی تو به خود آیی و اطرافیان خود را به پیروزی و کامیابی حتمی نوید دهی، همه هنگام دلسردی ، ناامیدی و دلمردگی گرد تو جمع می شوند و در کلام وسیمای تو امید را جستجو  می کنند. زمانی که تو دستان خود را با قلم موی امید بالا می بری و برای پاک کردن سیاهی داوطلب می شوی ، خواهی دید که در خاطره ها عزیزترین می شوی و سال های سال هم بگذرد ازیاد نمی روی.

 

متن کتاب باستانی را دوباره با هم بخوانیم و این بار از زاویه دیگری به آن بنگریم :        " وقتی مرد خردمند بر همه مشکلات خود فایق آید و بر ناممکن های روزگارخویش پیروز گردد، در لحظه پیروزی فقط به یک چیز      می اندیشد و آن اینست که چقدر عزیز و دوست داشتنی اند آن کسانی که در سختترین شرایط زندگی، نوید و مژده خوشبختی و سعادت و موفقیت را دل ها زنده کرده اند! "

 

دوستان عزیزم : امیدوار باشیم ، امیدوار کنیم و از کار و تلاش در جهت ساختن آینده خودمان ، اطرافیانمان و میهنمان از هیچ تلاشی فرو گذار نکنیم.

به یاد داشته باشیم که : کسی که دارای عزم راسخ باشد ، آینده را مطابق میل خود عوض می کند.

جملاتی که من دوست میدارم...

 

این عنوانی ست که از این پس ، جملات زیبا و انسان ساز صاحبان اندیشه در سرتاسر دنیا را به حضور شما عزیزان

 

تقدیم خواهم نمود ، جملاتی که تاثیرات بزرگی در زندگی من داشته اند. امیدوارم مورد استفاده شما نیزقرار بگیرند .

 

همینطورلازم میدانم از مادرمهربان و برادران بزرگوارم : محمد و داود که تاثیر بسیاری در شکل گیری تفکراتم     

 

داشته اند، صمیمانه تشکر کنم.   

 

به زبانت اجازه نده که قبل از اندیشه ات به کار بیفتد.        « شیلون »

 

کسانی که با افکارعالی و خوب دمساز هستند، هرگز تنها نیستند.     « سیدنی »

 

مقام عالی انسانی در برابر شماست، آن را به آغوش بکشید.      « شیلرر »

 

پیروزی ، همیشه نصیب کسانی می شود که در راه اصلی قدم برداشته اند.   « لیست »

 

برای آنکس که ایمان ،اراده و تلاش دارد، ناممکن وجود ندارد.      «آنتونی رابینز »

 

ذهن خود از نتوانستن ها خالی کن .         « سامویل جانسون »

 

داشتن پشتکار، تفاوت ظریف بین شکست و کامیابی است .   « سارنف »

 

رد پا ...

این مطلب رو یکی از دوستان خیلی خوبم در تایید نوشته : « دوستی با خدا »

 برام فرستاده  بود،  با اینکه قبلا شنیده بودمش اما این باربرام رنگ و بوی

 دیگه ای داشت و از خوندنش  بی نهایت لذت بردم، حیفم اومد که اون رو از

 دیگران  دریغ کنم،   

 

 

FootPrints

 

One night a man dreamed he was walking along the beach with the lord.

As scenes of his life flashed before him. He noticed that there was two sets of footprints in the sand.

 

He also noticed at his saddest, lowest times there was one set of footprints.

 

This bothered the man and he asked the lord: " Did you not promise that if I gave my heart to you that you'd be with me all the way? Then, why is there only one set of footprints during my most trouble some times?"

 

The lord replied: " My precious child, I love you and would never for sake you. During those times of trial and suffering when you see only one set of footprints,

 

"It was then I carried you."

 

 

خواب دیده بود، در ساحل و در حال قدم زدن با خدا، روبرو در پهنه آسمان.

 

صحنه هایی از زندگی اش به نمایش در می آمد. متوجه شد که در هر صحنه دو جای پا در ماسه ها

 

فرو رفته است. یکی جای پای او و دیگری جای پای خدا.وقتی آخرین صحنه از زندگی اش به نمایش

 

درآمد متوجه شد که خیلی اوقات در مسیر زندگی او فقط یک جای پا بود. هم چنین متوجه شد که

 

آن اوقات سخت ترین لحظات زندگی او بوده است.

 

این واقعا او را رنجاند و از خدا درباره آن سوال کرد: " خدایا تو گفتی چنانچه تصمیم بگیرم که با تو

 

باشم همیشه همراه من خواهی بود. ولی من متوجه شدم که در بدترین شرایط زندگی ام فقط یک

 

جای پاست. نمی فهمم چرا در مواقعی که بیشترین احتیاج را به تو داشتم مرا تنها گذاشتی؟ "

 

خدا پاسخ داد: " فرزند عزیز و گرانقدر، من تو را دوست دارم و هیچ وقت تنهایت  نمی گذارم.

 

زمان هایی که تو در آزمایش و رنج بودی، وقتی تو فقط یک جای پا می بینی،

 

"من تو را به دوش گرفته بودم."

 

اولین باش

 

اولین کسی باش که می خندد . وقتی دلیلی برای خندیدن نمی بینی ، درست همان زمانی است که بیشترین نیاز به خندیدن را داری.

 

اولین کسی باش که می بخشد. افکار منفی گذشته را برای همیشه کنار بگذار.

 

اولین کسی باش که کاری را انجام می دهد. هرچه زودتر اقدام کنی، کارهای بیشتری می توانی انجام دهی .

 

اولین کسی باش که تشکر می کند. برخورد حق شناسانه ، زندگیت را مملو از خوشبختی     می کند.

 

اولین کسی باش که با موقعیت های جدید وفق می یابد. وقتی تغییرات را می پذیری ، کارهایت را با علاقه بیشتری انجام می دهی.

 

دیگر برای داشتن زندگی بهتر منتظر ننشین. بلکه اولین کسی باش که به جلو حرکت می کند و تنها کسی باش که سبب این حرکت می شود.

                                                                              نویسنده :  رالف مارستون

                                                                              گرد آوری :  سعید

 

دوستی با خدا !!!

«بنام آنکه نامش و یادش آرامش بخش دلهاست»

 

تا به حال به رابطه حودتون با خدا ،این سر منشا تمام پاکی ها فکر کردید ؟

آیا تا به حال در مورد اینکه میشه با خدا هم دوست بود فکر کردید ؟

دوستی با خدا آرزویی ست که هر قلبی را گرفتار هیجانی غریب می سازد. هرچه بیشتر خداوند را درک کنیم و او را بشناسیم ، چشم انداز تحقق این آرزو وسیع تر خواهد بود.

اما شاید در پی یافتن پاسخ این سئوال باشید که :  راه دوستی با خدا کدام است ؟؟؟

اگر لحظه ای گوشهای خود را بر صداهای این جهان ببندیم و به راستی آماده و مشتاق شنیدن حقیقت باشیم، این آوای شیرین را در قلب و ذهن خود خواهیم شنید که :« من خدا وخالق تو هستم که به تو حیات بخشیدم و توانا هستم تا به تو زندگی جاودان نیز ببخشم. هر آنچه که داری من به تو بخشیده ام. آنگاه که هیچکسی در کنارت نبود از تو مراقبت کردم ، تو را تسلی بخشیدم ، درک کردم و با عشقی جاودانه به تو محبت کردم ، قدرت ادامه حیات به تو بخشیدم ، مشکلات را از سر راهت برداشتم و در مقابل سختی های طاقت فرسای زندگی قدرت تحمل بخشیدم.

آن زمان که هیچ کس تو را درک نکرد و همه تنهایت گذاردند ، من در کنارت بودم . من خداوند و خالق تو هستم و حتی یک لحظه هم تو را رها نخواهم ساخت.من سرچشمه حیات امروز و فردای تو هستم .

چرا آنگاه که منبع تمامی لذتها ، شادیها، زیبایی ها وحوبی های جهان و خلقت من هستم در پی چیزهای دیگری هستی و آنها را بر من مقدم می شماری؟؟؟

چرا هنگامی که من چشمه حیات ابدی تو هستم از برکه های ویران و کثیف آب می طلبی ؟؟؟ آیا هیچکدام از آنها می توانند جای مرا در زندگی تو پر کنند ؟؟؟

اگر میخواهی به من برسی پس با خود من همسفر شو و نه با بیگانگان ، که با خود بیگانه ات خواهند کرد و آنگاه با من بیگانه خواهی شد.»

خدا آن مبدا ازلی و ابدی تمام پاکی ها ، آن محبت همیشه جاری ، آن سزاوارهمیشگی پرستش زمانی که ببیند ما در کمال بی توجهی به او ، کارهای دیگری را در اولویت زندگی خود قرار داده ایم یعنی : والاترین اثرخلقتش با نادانی چیزهای دیگری را در اولویت قرارداده است زبان به شکایت از وی می گشاید که نمونه های زیادی از آن در تمامی کتابهای آسمانی (قرآن ، تورات ، انجیل و ...) وجود دارد.

آیا فکر نمی کنید که این واکنش خدا به دلیل آنست که ما « نوع دوستی» یا « کمک به دیگران» را ترک کرده ایم ؟؟؟

آری واکنش خداوند تنها به دلیل اینست که ما « او» را ترک کرده ایم و تنها زمانی که گرفتار می شویم به یاد وی می افتیم و دستهایمان را به سوی آسمان بلند می کنیم و از او یاری می جوییم.

آیا تا به حال از این زاویه به خدا نگریسته اید که او ما را برای دوستی صمیمانه با خود آفریده است در حالی که ما زمان بسیار اندکی برای تحکیم این صمیمیت صرف می کنیم.

به یاد داشته باشیم که خداوند عادل است ودر ازای هر حقی که از آن چشم پوشی می نماییم ما را پاداش بزرگتری خواهد داد ، پاداشی که معمولا فراتر از تصور ماست .

من اعتقاد دارم که :« نزدیکترین چیز به بهشت در مرکز اراده و خواست ما قرار دارد ».

برای من این یعنی : آزادی و رسیدن به کمال .

خدایا ما را در راه دوستی با خودت ثابت قدم واستوار گردان و یک لحظه ما را تنها مگذار.

  (توضیح : احتمالا در آینده باز هم به این بحث خواهم پرداخت)                                                                                                     

                                                                                                               

یک دوست کوچک :  سعید

 

اولین گفتار

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

در آغاز سخن اجازه میخوام سال نو خورشیدی رو خدمت همه عزیزان تبریک عرض کنم و سالی همراه با شادی و موفقیت و کامرانی رو برای همه عزیزان آرزومند  باشم.

خداوند بزرگ رو شکر می کنم که تصمیم من مبنی بر ایجاد این وبلاگ در همین روزهای آغازین سال به ثمر نشست .

امیدوارم که بتونم چیزایی رو که تو سرم میگذره رو به خوبی به رشته تحریر دربیارم و از اون مهمتر اینکه مورد رضایت و استفاده عزیزانی که وقت میذارن و اونها رو مطالعه میکنن قرار بگیره.

بیان این مطلب ضروری به نظر میرسه که بنده درست در ابتدای این راه قرار دارم و همیشه خودم رو نیازمند راهنمایی های شما دوست عزیزم میدونم، امیدوارم من رو از محبت خودتون محروم نکنید و در قسمت نظرات ایرادهای من رو تذکر بدید.

فراموش نکنیم که نوشتن اون هم در مقولات اجتماعی ( که مهمترین هدف من در این وبلاگ خواهد بود ) بسیار سخت و در عین حال سلیقه ای هستش و ممکنه باعث برخورد عقاید بشه. البته بنده از همین نقطه آغاز با شما عهد    می بندم که هیچگاه از نظرات شما برداشتهای سطحی نداشته باشم و با صبر و حوصله نسبت به اصلاح اشکالاتم اقدام کنم.

به هر حال من هم یک انسان هستم ( البته امیدوارم شایسته این اسم باشم) و ذاتا اشتباه هم غیر قابل اجتنابه و مهم اینه که ما در جهت رفع اونها تلاش کنیم.

 

اسم این وبلاگ هم روزهای آفتابیه که امیدوارم همیشه آسمون زندگیتون  آفتابی باشه .

 

در پایان این متن لازم میدونم از دوست خوبم حمید رضا عابدینی مدیر وبلاگ برج و کبوتر که مشوق من برای شروع این کار بود صمیمانه تشکر کنم . 

 

لطفا من رو هم از دعای خیر خودتون محروم نکنید.

                                                                                 ارادتمند :  sunny