زندگی در روشنایی آفتاب

خدایا ! تو چگونه زیستن را به ما بیاموز که ما چگونه مردن را خود خواهیم آموخت .

زندگی در روشنایی آفتاب

خدایا ! تو چگونه زیستن را به ما بیاموز که ما چگونه مردن را خود خواهیم آموخت .

روشنایی و امیدوارسازی

بنام آنکه هستی نام از او یافت

 

در یک کتاب باستانی آمده است : " وقتی مرد خردمند بر همه مشکلات خود فایق آیدو بر ناممکن های روزگار خویش پیروز شود، در لحظه پیروزی تنها به یک چیز می اندیشد و آن اینست که چقدر ضعیف و حقیرند کسانی که در هنگام  تلاش و مبارزه ، خاک یأس و ناامیدی را بر سر او می پاشیدند! "

 

آیا متوجه معنای پنهان در این کلام زیبا می شوید؟؟ 

 

در لحظه پیروزی و امید ، سیه نمایان و ناامید سازان در پیش چشمان مردمان موفق ، حقیر و    بی مقدارند ، چرا که نمی دانستند رسیدن به قله موفقیت در سایه تلاش ، پشتکارو امید چقدر ساده است و با این وجود آن را سخت و دست نیافتنی تصور می کردند.

 

هر یک از ما باید قلم موی سفید در دست بگیرد و بر صفحه دل هر که می بیند رنگی از امید، سفیدی و روشنایی بپاشد. نه اینکه بی جهت دیگران را دلخوش سازیم و فریبشان دهیم، بلکه به این خاطر که چاره ای جز این نیست و در آینده ای نه چندان دور همه آنهایی که چراغ ها را خاموش     می کنند و از سیاهی سخن می گویند، بی اساسی کلام و رفتارشان آشکار می گردد و دیگر کسی برای سخنانشان و حتی خودشان ارزشی قایل نخواهد بود.

 

باید از ناامید سازی و سیه نمایی ترسید و فقط چون که بی جهت          می ترسیم و یا قدرت ریسک نداریم ، دیگران که شجاع تر، جسورتر و پورشورترند را با پاشیدن گرد یأس و ناامیدی و بی هویتی زمین گیر نکنیم !

رسم امیدوارسازی و آیین  پورشور سفید نمایی روزگار، رسم قشنگی ست که باید دوباره توسط تک تک ما ساکنین قرن تمدن رونق یابد و مد شود.

همه مردمان این مرز و بوم و تمام انسانهای شور آفرین این قرن باید دست به دست هم دهند وتخم امید را در دل تک تک جوانان و مردان و زنان این عالم بکارند.

 

وقتی تو مبلغ نور شوی و از روشنایی با لحنی امیدوار و مطمئن سخن بگویی، دیگر در اطراف تو جوان افسرده ای از ناچاری دست به خودکشی نمی زند و مرد ناامیدی پیدا نمی شود که به سیاهی اعتیاد، پناه ببرد.

وقتی تو به خود آیی و اطرافیان خود را به پیروزی و کامیابی حتمی نوید دهی، همه هنگام دلسردی ، ناامیدی و دلمردگی گرد تو جمع می شوند و در کلام وسیمای تو امید را جستجو  می کنند. زمانی که تو دستان خود را با قلم موی امید بالا می بری و برای پاک کردن سیاهی داوطلب می شوی ، خواهی دید که در خاطره ها عزیزترین می شوی و سال های سال هم بگذرد ازیاد نمی روی.

 

متن کتاب باستانی را دوباره با هم بخوانیم و این بار از زاویه دیگری به آن بنگریم :        " وقتی مرد خردمند بر همه مشکلات خود فایق آید و بر ناممکن های روزگارخویش پیروز گردد، در لحظه پیروزی فقط به یک چیز      می اندیشد و آن اینست که چقدر عزیز و دوست داشتنی اند آن کسانی که در سختترین شرایط زندگی، نوید و مژده خوشبختی و سعادت و موفقیت را دل ها زنده کرده اند! "

 

دوستان عزیزم : امیدوار باشیم ، امیدوار کنیم و از کار و تلاش در جهت ساختن آینده خودمان ، اطرافیانمان و میهنمان از هیچ تلاشی فرو گذار نکنیم.

به یاد داشته باشیم که : کسی که دارای عزم راسخ باشد ، آینده را مطابق میل خود عوض می کند.

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسمین جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:34

مثل اینکه اولین کسی که هر نوشتتون رو میخونه من هستم .نوشته هاتون واقعا ادم رو جذب می کنه و به فکر فرو می بره.تقریبا هر شب سایتتون رو چک می کنم.موفق باشید.

خوشحالم که نوشته هام مورد توجه دوستان قرار گرفته لطفا ایرادهام رو هم گوشزد کنید.
ممنونم که مارو قابل می دونید
موفق باشید

سارا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 13:45

سلام. مثل همیشه... عالی... من که خوندنش رو به همه توصیه می کنم. سعید جان واقعا جای تشکر داره که چنین مطالبی رو در اختیار ما قرار میدی...

واقعا من رو شگفت زده و پر از هیجان می کنید. بدون تعارف بگم که خوشحالم که چنین دوستان با محبتی دارم.

صبا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 21:09

بزرگی میگه:
و گاهی تمام چیری که یک فرد می خواهد دستی است برای گرفتن دست او و قلبی است برای فهمیدن او....

واقعا من رو شگفت زده و پر از هیجان می کنید. بدون تعارف بگم که خوشحالم که چنین دوستان با محبتی دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد